کاش می شد باز هم بهاری باشد...
امشب باز هم هوای دلم ابریست .
چشمانم بارانیست و سیل اشک در فراق یاران لحظه ای رهایم نمیکند.
مانده ام در صحنه روزگار .
پرنده قلب را درون قفس سینه حبس کرده ام و باز دلم آتش میگیرد و خاکستر میشود.
رفتید و با رفتنتان بهار زیباییها هم رفت .
و اینک خزان حکمفرماست .
کاش میشد باز هم بهاری باشد
رد پایتان را دنبال میکنم و از کوچه های غربت و غم عبور کرده و عطر حضورتان را استشمام میکنم .
در کنار شما و مزارتان آرامش عجیبیست .
مزار شهدا آرامش بخش دلهای ناتوان و حسرت کشیده است.